دریچه | |||
سبح(صبح و سبحان)
در هوایی ملکوتی در صبح ؛
در سکوتی شیرین ؛
و در آن غلغله ی بانگ اذان ؛
و در آن همهمه ی گنجشکان ؛
و در آواز بلند بلبل ؛
و صدای ، خروس لب بام ؛
شدم از غفلت بیرون .
دیدم آن گنجشک
دیدم آن بلبل را
و خروسی که لب بام ، می خواند هنوز .
و نگه بر من غفلت زده کردند به گاه
می شنیدم بانگی
بانگ بلبل بود بانگ گنجشک و خروس لب بام ؛
دم به دم می گفتند :
«سُبوحٌ قُدوس ربُّ الملائِکَه و الرّوُح» .
پاییز 82
7847:کل بازدید |
|
19:بازدید امروز |
|
0:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
لوگوی خودم
| |
فهرست موضوعی یادداشت ها | |
شعر[9] . شعر[6] . | |
بایگانی | |
آرشیو یادداشتها شعر | |
اشتراک | |